برای نگار ..
دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۹ ق.ظ
نگارِ مامان !
امروز از صبح داشتم توی دلم باهات حرف میزدم.آره .... تو دلم قربون صدقه ت میرم،به فکرتم با اینکه هنوز توی بغلم نیستی.با فکرت لبخند میزنم.حتی امروز نتونستم با دیدن اون عروسکِ دلبرِ پشت ویترین،مقاومت کنم.عروسک با چشمای خوشگل و لپ های قرمزش به من خیره شد و گفت من برای نگارم !
لبخند زدم.رفتم داخل فروشگاه و خریدمش.برای تو..
نگارم ..گاهی مثلِ حالا ،،که با همه ی وجودم آرزوی داشتنت را دارم؛از بی رحمی دنیا میترسم و دلم برای معصومیت تو میگیرد و میمیرد..
میدانم مسئولیت داشتنت چقدر سنگین است ..میدانم چقدر در برابرت مسوولم ..میدانم دختر قشنگم .. این را بدان .. مادرت از سالها قبل با تمام عشقی که به تو داشت و خواهد داشت،برای همه ی عمر،با تک تک تصمیمات و خواسته هایش در برابرت احساس مسئولیت میکند ...
کاش دنیا جای قشنگی برای تو باشد..
۹۸/۰۲/۱۶