" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

ایجاد سایت جدید

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

چند وقت بود موقع غذا خوردن یا حتى حرف زدن لپ سمت راستمو گاز میگرفتم.موقعیت بسیار ازاردهنده ای بود و لپمم زخم شده بود.دیگه رفتم دندونپزشکى معاینه کنه ببینه مشکل از چیه که گفت دندون عقل بی ادبم این مزاحمتو ایجاد کرده و باید نوبت بگیرم تا بکشتش.واسه امروز صبح نوبت داد بهم.در حال حاضر یک عدد نیلِ دندون عقل کشیده هستم :(((( سه تا امپول بی حسی زد به دندون نازنینم.بعد به راحتی هم در نمیومد که با بزرگترین انبر به سختى کشیدش.هفت هشت متری ! هم ریشه داشت.هنوز جاى خالیش درد میکنه و....مثل همه ى جاى خالى های دیگه که ...

ای بابا باز فلسفی شد که :)) اصلا چیزی که اضافه و مزاحم و بدرد نخوره،همون بهتر که نباشه!

والا 😒🙄

 

 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۰۴
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

 

پس از اس ام اسِ واریز وجه بانک،دریافتِ چنین اس ام اسی میتونه بسیاررر شادى بخش باشه😌

 

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۵۱
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

 

اون لحظه اى که از تهِ دلِ شکسته ت ،با کلى غم و غصه خدا رو صدا میزنى و بعدش ... میتونى یه نفس راحت بکشی .اون لحظه اى که انگار غم و غصه هات محو شدن و دلت سبک شده چون حرفاتو به خدا زدی،

اون لحظه هزار بار تقدیم تو باد....

 

 

۱۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۸
🔹🔹نیلگون 🔹🔹


خوشحالی هاى امروز عبارت بودند از:

 

١:امروز صبح زود رفتیم بازار روز.هوا سرد و بارونى بود،بازار هم کم و بیش شلوغ بود.چرخیدن توى بازار روزای شمال روحمو تازه میکنه.تصمیم گرفتم که حتما هفته ای یه بار برم اونجا و کیف کنم از چرخیدن و خرید کردن تو بازار.کلی میوه و سبزی و زیتون و ترشی خریدیم و ماهی تازه هم از بازار ماهى فروش ها گرفتیم.

ماهى سفید و کفال خریدیم و امروز ناهار ماهى داشتیم.میرزا قاسمى هم کنارش داشتیم.یه غذای کاملا شمالی تو یه هوای  بارونى و سرد زمستونى.نگم که چقدر چسبید.

 

٢.موتور سوارى با على.اخ نمیدونید که چه کیفی میده وقتی ترک موتورش میشینم و از سرکار باهم میریم خونه.تو زمستون و سرما مزه ش خیلی بیشتره.حین راه چند بار باید تاکید کنه که محکم بشین ! و جیغ های از سر هیجان و ترس منم باید تحمل کنه :دى ولی خیلى خوش میگذره.

 

٣.بازى با توله سگ علی که اسمش Billy عه :)) اخ نمیدونید چقدر کیف میده وقتی از پله هاى خونه میرم پایین،میبینم یکى اون پایین انتظارمو میکشه و بعدش با خوشحالی دور پروپام میپیچه! چقدر این موجودات ناااازنین و با احساسن.انقدر چیزای حیرت انگیز ازش دیدم این مدت که انگشت به دهان نظاره گرممم.بارالها!این چه موجود با احساس و مهربون و باهوش و با عاطفه ایه🥺عزیززممم... حضورش باعث شده که احساس کنم تو کارتون های والت دیزنی زندگی میکنم🥰

 

٤.خوشحالى بعدى مربوط به فروختن جنس به یه مشتریِ بدقلقه :))وجدانا ازین مشتریای اذیت کن نباشید دیگه.هی صدتا پرو نکنید اخر بخوای دربرید 🤨 ولى من نذاشتم در برن😅

 

٥. بذارید بشمارم.یک دو سه ...چهار پنج! امشب واسه خودم پنج تا گوشواره خریدم و بسى خوشحالم.یکى از یکى خوشگلترن.ولی من عاشق اونى شدم که قلبیه😍خیلی ظریف و نازه.الانم تو گوشمه🥰

 

٦.یه خرید اینترنتی داشتم امروز مبلغ دو میلیون تومن!پولِ بی زبون رو بعد از کلی استخاره و مشورت ریختم به حسابش.ایشالا که کلاهبردار نباشه.اگه دو میلیون نازنینمو بالا بکشه،اگر بارررر گرااان بودیممم رفتیممم اگر نامهرباااان🥺 آخ قلبم !

 

بعد نوشت:نگران نباشید.کلاهبردار نیست :))

 

 

 

 

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۱۴
🔹🔹نیلگون 🔹🔹


امشب وسط جواب دادن به ریپلای استوریام تو اینستاگرام،وسط تبریک گفتن روز مادر به دوستا و فامیلام،دلم دوباره هواى تو رو کرد دخترِ قشنگم.نگارِ مامان....امشب هزار بار تو رو توى خیالم دیدم.

دیدم که دستای کوچولوت رو سمت من دراز کردی و میخوای که بغلت کنم.

خودمو دیدم که با همه ى وجودم به اغوشت کشیدم نگارم.سفت به سینه فشردمت و قربون صدقه ت رفتم.

من حتى با خیالِ این لحظه ها گریه میکنم ..

 

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۲۲
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

 

قسم به اون لحظه که کلی مینویسی و یهو دستت میخوره و پستت پاک میشه!

 

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۳۷
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

 

همه شب که نه ولی دیشب و امشب خواب نداشتم.میگن شبهایی که خوابت نمیبره ینفر بیداره و داره بهت فکر میکنه اینه که خواب از سرت میپره! هزارتا کار و زندگى دارم فردا و از دو شب تا الان بیدارم.

جان هرکسی که دوست دارى بیخیال من شو بذار بخوابم نصفه شبی ...

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۰۳:۵۷
🔹🔹نیلگون 🔹🔹