" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

ایجاد سایت جدید


پشت میز نشسته بودم و به رفت و آمد آدم ها تو پاساژ نگاه میکردم.


یه چهره ی آشنا دیدم.شوهر آنا بود.همکلاس دانشگاهم.که از زمان فارغ التحصیلی تا الان ندیده بودمش.


با همسرش چشم به چشم افتادم و لبخندی زدم و سری به نشونه ی سلام تکون دادم.انگار دنبال من میگشتند.

به آنا اشاره ای کرد تا منو ببینه.آنا اومد داخل مغازه برای سلام علیک.از جام بلند شدم و خیلی خوشحال و ذوق زده باهاش روبوسی کردم.

گفت تو کجا اینجا کجا؟!

گفتم من که سه چهارساله اینجام! چندبارم بهت گفته بودم که بیای پیشم.تو راه گم کردی!

گفت چندباری اومدم اینجا اما ندیده بودمت.


دیده بوسی که تموم شد یه نگاهی بهم انداخت.


برگشت گفت خب ... چادرتو باد برد؟!

وا رفتم!

گفتم چی؟

گفت چادرت رو باد برد؟!!

 عصبی شدم . صدام لرزید؛

 گفتم چادرم؟؟!! بنظرت میشه با چادر مشکی به امور مغازه رسیدگی کرد؟!

گفت خب یکم سخت میشه!!

گفتم دینمون گفته حجاب کنید ! گردی صورت و دست ها تا مچ پوشیده باشه.کجا گفته همه جا چادر سر کن؟

چادر سرم نیست؛ اما خداروشکر حجاب کامل که دارم.سنگین و رنگین سرکارم وایسادم!

یجوری نگاهم کرد که یعنی آره.. حجابت خیلی کامله! میدونستم.از نظر اون حجاب یعنی چادر و بس.


حرفش و نگاهش و حالاتش.. تلخم کرد....خیلی.متنفرم ازینکه کسی قضاوتم کنه.

که چی؟ چادرمو باد برده؟! چادر نذاشتن کشف حجاب محسوب میشه و من خبر نداشتم؟؟!!


یه نگاه به خودم انداختم.بارونی چرم مشکی بلند تا پایین زانو.روسری رنگی؛ با حجاب کامل، موهام رو پوشونده بود.

آرایش؟ ضدآفتاب و رژ و ریمل داشتم.از آرایش خودش غلیظ تر نبود.


گفت آخه تعجب کردم!چون همیشه با چادر دیده بودمت.تو دانشگاه همیشه چادر سرت بود.

گفتم آره.

همیشه و همه جا چادر سرم بود.اما قرار نبود سرکارم چادر سرم باشه. 

دوستای شاغل من اکثرا تو محل کارشون، بدون چادرن.


گفت بیرون محل کارم همین شکلی ای؟! من با همون بهت! بستگی داره .. جاهایی که نیاز باشه چادرم میذارم.نباشه با همین تیپ هستم. از نظر خودم اشکالی نداره.


انقدر با حرفش بهم برخورد که همه ی ذوق و شوق دیدن یه همکلاسی پرکشید رفت.


نشست رو صندلی مهمون و این صحبت ها رو ادامه دادیم تا بظاهر بحث تموم شد. بعد شروع کرد از هر دری حرف زدن.. این وسط هرازگاهی مشتری می اومد و میرفت...

راجب اجاره های پاساژ پرسید و حرف هایی ازین دست.. گفت بافتنی میبافم اگر کسی سفارش خواست شماره ی منو بهش بده ..و اینکه دنبال کار میگرده و اون کاری که خودش میخواد پیدا نمیکنه.

بحث به ازدواج کشید و در این زمینه هم حرف هایی زد که بماند ..


در طول مکالماتمون؛ من هنوز تلخی حرف اول دیدارمون تو دلم بود.. اونطور که دلم میخواست نتونسته بودم از خجالتش درآم.نتونستم شیرفهمش کنم اگر منی که از چهارده سالگی تو همه ی شرایط؛ تو آفتاب و بارون و برف.تو مدرسه و دانشگاه و سفر چادر سرم بود؛ به انتخاب خودم بوده.

نتونستم شیرفهمش کنم چیزی که چادرو برای من ارزشمند کرده؛ اعتقاد پشتش بوده.حس خوبی بوده که بهم میداد.نمیگم اون اعتقاد الان نیست؛ هست؛ اما با حجابی که الان دارم همون احساس رو دارم و دلم آرومه.

نتونستم شیرفهمش کنم که من روی چادر تعصب الکی نداشتم.چادری و مانتویی برای من فرقی نداشت.چادر یه پوششه مثل بقیه ی پوشش ها.نتونستم بهش بگم چادر به خودی خودش مقدس نیست و بدون نجابت ارزشی نداره؛ نگفتم بهش که از وقتی که اومدم توی محیط کار،بدون چادر میفهمم چقدر تو ی این سالها دست و پام بسته بوده...و چقدر زحمت بابت نگه داشتنش تحمل کرده بودم.



 تو حرفام بهش گفتم که حس بدی ندارم ازینکه الان با مانتو و روسری حجاب کامل دارم.گفتم دلم آرومه و خیالم راحته ازینکه کار اشتباهی نکردم و نمیکنم.



اما نگفتم چقدر حرفش؛ چقدر نگاهش دل منو شکوند... که چقدر منو تلخ کرد .. چقدر دوست داشتن منو نسبت به خودش کم کرد .. 



کاش کمتر همدیگه رو از روی ظاهر قضاوت میکردیم.

اصلا کاش یا حجاب داشتیم یا نداشتیم! حجاب برتر و حجاب مقدس و حجاب کم و حجاب زیاد و تو خوبی و من بدم.... !!!! قضاوت از رو پوشش؟! اجازه ی اعلام نظر؟! به چه حقی؟؟؟



موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۱۵
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

نظرات  (۷)

حالا بفرض که چادر تو رو اصلن کلن حجاب تو رو باد برده باشه، به کسی چه😒
پاسخ:
همینو بگو!
۱۵ دی ۹۶ ، ۲۳:۵۳ ماهی کوچولو
من بودم میگفتم بله چادرمو باد برد همونجایی که شعور و ادب تو رو برده :))
درسته این خودشم بی ادبیه ولی دلم که خنک میشد 
پاسخ:
آخ که دلم سوخت و خنک نشد :(
جوابِ درخوری بود واقعا.
۱۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۸ ماهی کوچولو
من رو باید به خودت ضمیمه کنی :))))))
پاسخ:
واقعا خودت بودی اینو میگفتی؟

۱۷ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۱ ماهی کوچولو
بله میگفتم
پاسخ:
کار خوبی میکردی! :/
شاید شوخی کرده :))
چه دلت نازکه: چشمک
بیخیال بابا خودتو اجت نکن 
میگفتی همینه که هست دلتم بخواد:p
اون حتما از یه جا دیگه دلش پره به موقعیتت حسودیش شده :))
پاسخ:
شوخی؟🙄
تو چقد خوشبینی دختر :))
نمیدونم والا ..کلا هفتاد درصد همکلاسی های دانشگاه من این تیپی بودن..
جانم فدای رهبر و چادرم تاج بندگی من و این حرفا :/
یه بار هم من دانشگاه این حرف ها رو شنیدم ولی مهم نبود واسه خودم زیاد مهم حجاب کامله
پاسخ:
خب من چادر رو دوست دارم و یه عمرم چادر مشکی سرم کردم.

اما از تعصب های این مدلی بیزارم...
خانوم های شاغل رو نگاه کنیم ؛بنظرت چند درصدشون با چادر حاضرن در محل کارشون؟
از یه طرف وقتی حجاب معقول باشه،دیگه بود و نبود چادر از نظر من اهمیت چندانی نداره.
کاش فضولی تو کار مردم هم جرم محسوب میشد :/
آخ که چقدرر وضعمون بهتر میشد ...
پاسخ:
واقعا..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی