" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

ایجاد سایت جدید

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

حس خوندن پست های قدیمى ؛ مثل رفتن به انبارى و وارسىِ وسائل قدیمی تو انباریه.

بعد از دقایقی باورت نمیشه این همه زمان گذشته ... توى خلسه ی عجیبی میری و دلت میخواد فورا ازون فضا فرار کنی.مثل سفر توی زمان میمونه.سفر به گذشته با مشهودات و مکتوبات ..

هیچوقت دوست نداشتم به گذشته برگردم،مگر اینکه توانایی تغییر برخی از اتفاقات رو داشتم.البته مسئولیت سنگینیه.ممکنه بعضی از خواسته ها و آرزوهای ما فقط ظاهر خوبی داشته باشن ..ممکنه عوارضِ آرزوهامون سنگین باشه ..

خدایا ارزوهام رو به تو میسپرم،جوری براورده شون کن که خیر مطلق باشه.من که با این عقل ناقصم درک نمیکنم.خب؟هرچی تو میگی چشم.فقط خیر باشه و بس. ...

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۳۹
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

 

مثل بـــارانِ بهـــارى که نمیگوید کى

بی خبــر در بزن و 

ســــرزده از راه

بِــــرِســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۰
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

امروز.یک روزِ خنک و ابری بهاری همراه با بارش ملایمِ باران بود. از صبح برنامه ى خاصى نداشتم.راستش امکانش هست که از وقتِ تمام و کمالی که در اختیار دارم استفاده ى مفید کنم.اما حقیقت این است که آرامش ندارم.راحتی خیال ندارم .کششِ انجام دادن کاری را ندارم.بفرض مثال درس خواندن و پای بساط ارشد نشستن جذبم میکند.ساعتی پیش میروم اما بعد لابلاى خطوطِ کتاب غرقِ خیال میشوم.ندایی در پس ذهنم میگوید:دنیا به اخر رسیده،تمام مرزها بسته شده،همه ى دانشگاه هاى دنیا تعطیلند،آنوقت تو نشستی و ارشد میخونی؟که چه بشود !؟

شاید این بهانه ها برای أفراد با اراده و سختکوش مسخره و بی پایه و أساس باشن.اما برای من واقعی هستند و دلسرد کننده.کما که الان دلم فقط کارمو میخواد نه درس و مدرک ارشد ....

راستش در این روزهای قرنطینه تمام سرگرمى ها رو امتحان کردم.آشپزی ،فیلم،ورزش،رقص،کتاب،درس و هر کاری که میشد انجام داد... ولی الان مدت دو روزه که واقعا دلم نمیخواد از رختخواب بیام بیرون.بنظرم زندگیم بی معنا شده.هرچی که تو وجودم هست ترس و استرس و نگرانی و سرزنشه.خودمو زیاد سرزنش میکنم .بعضی روزها میشینم مفصل گریه میکنم.میدونید؟چون کار دیگه ای توى این شرایط از دستم برنمیاد.

شاید از روزهای آینده جدی تر برای هرروزم برنامه بریزم و دیگه بیشتر ازین بخودم فرصت ندم که ناراحت باشم و ابرازش کنم ! اینا رو مینویسم که اگر زنده موندم،سالهای آینده برگردم و اینا رو بخونم و یادم بمونه ،یادم بمونه که چه روزهایی ارزوی معمولی ترین روزها و اتفاق ها رو داشتم.یادم بمونه که درست آرزو کنم و با جزییاتِ دقیق..

یادم باشه که دنیا خیلی عجیب و غریب و غیر منتظره ست ...

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۳۳
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

اگه از توی خونه موندن خسته شدید،اگر مثل من از پشت پنجره به نظاره ی بهار نشستین؛اگر بوی گل و سبزه و هوای لطیف و خنک هواییتون کرده که از خونه بیرون بزنید ؛ بهتون نمیگم که بیرون نرید.همینطور نمیگم که برید.چون احتمالا به دلایلی مجبور شدید که توی این مدت از خونه بیرون برید.اونموقع حتما مثل من با تمامِ وجودتون حس کردید که "هیچی" مثل قبل نیست.هممون حس کردیم که کثافت از شهر خلوت و بی عبور و مرور میباره.حس کردیم که از دیدن ادمها خوشحال نمیشیم و ازشون فاصله میگیریم!! حس کردیم که از یه موجود خیالی میترسیم.یه جایی تو مغزمون،اون وسط مسطا یا اون کنارهاش به هم میپیچه! مغزپیچه میگیریم.نمیتونیم بهارو حس کنیم.نمیتونیم قشنگی ها رو با خیال راحت ببینیم و حس کنیم.

شایدم دلتون بخواد دستاتونو با دستکش بِکَنید و بندازید دور! شاید دلتون بخواد با سرعت تمام برگردید به سمت خونه.

خونه! جایی که امنیت هست ولی پول برای همیشه نیست.برای همیشه یا مدت نامعلوم.

( البته اگر کارمند یا وابسته به دولت نباشی لااقل این دغدغه رو نداری)

بریم خونه و فکر کنیم به زحماتمون.به سرمایه هامون.به شغل و درامدمون و به اوضاع این روزهای دنیا.

قبل تر از اینا به سلامتی عزیزان و خودمون و آینده ای که بیشتر از همیشه مبهمه فکر میکنیم.

"به این بزرگترین دغدغه ی هر لحظه ی این روزهامون...سلامتى"

 

خدایا ! ما اگه به زندگی برگردیم،سعی میکنیم قشنگتر زندگى کنیم.بیشتر از دنیای بدونِ تشویشت لذت ببریم.

تمرین میکنیم خوب بودن رو،دوست داشتن رو ،عشق ورزیدن رو ... فقط برگردیم..

به سلامت، به "زندگی" برگردیم..

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۳۰
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

داشتم فیلم فوروارد میکردم به کانالِ فیلمم.یه کانال تک نفره ست.مخصوص خودم و فیلم هایی که دیدم و میخوام که ببینم ؛همراه با نظرم راجب فیلم.داشتم لیست فیلمهایی که دیدم رو چک میکردم که یکدفعه به همچین پستی برخوردم:

انیمیشن قشنگى بود :)

دهمین روز از سال ٩٨ دیدمش

توی مغازه :)

 

یکدفعه پرت شدم به یکسال پیش.یکسال پیش این موقع تمام وقت سرکار بودم و کلافه از شلوغی و خسته از حجم کار.ولی خوشحال ازینکه تعطیلات رو به اتمامه و بعد از دو ماه کار و تلاش بی وقفه ،میتونیم یه نفس راحت بکشیم.

قرار بود تو همون فرودین واسه استراحت و تجدید قوا بریم کیش.برنامه ریخته بودیم.بلیط هامون حاضر،هتل رزرو شده،همه چی مهیا شده بود برای بعد از تعطیلات.زندگی معمولی در جریان بود.تو فکر روز سیزده بدر بودم و اینکه قراره با کى بریم و کجا باشیم.اما امسال ...

تمامِ عیدِ امسال خونه بودیم و برعکس.دلمون برای کار و شلوغی و زندگی روتین و خستگی بعد از کار تنگ شده😭

دلمون برای برنامه چیدن،برای سفر رفتن،برای بدون ترس از خونه بیرون رفتن،برای خرید کردن،برای زندگی تنگ شده😭

 

باورم نمیشه به همچین نقطه ای رسیدیم...نمیدونم تا کى این اوضاع ادامه داره،فقط دلم میخواد همه سلامت باشیم و این روزا بخیر بگذره.دلم میخواد زودتر روزای عادی به زندگی برگرده😭😭

 

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۳۳
🔹🔹نیلگون 🔹🔹

 

بعضیا نشستند و فکر کردن که توی این مدت که بیشتر مردم تو خونه هستند ،بنزین نمیزنند،سفر هم که نمیرن یا کم میرن تا عوارض بین راهی و سرراهى بدن،مرزها هم که بسته س، پس چجوری جیب ملت رو خالی کنیم و جیب خودمونو پر کنیم تو این ایام ؟! هان !!! اینترنت!!! به اینصورت که ملت امروز ده گیگ بخرن،فردا یهو ببینند پنج گیگش الکی الکی رفته!! قرنطینه هم که هستن،حوصله شون هم سر میره دو روز بعدش مجبورن بخرن دوباره !! اینترنت خونگى هم سرعتشو انقدر میاریم پایین که اصلا نتونند ازش استفاده کنند و هی از اپراتورهای همراه استفاده کنند !

وای ما چه مغز متفکری داریم!!! ما چقدر زرنگ و گوکولى هستیم !!!

 

 

+ننگ بر شما باد دزداى کثیف.

 

 

 

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۲۵
🔹🔹نیلگون 🔹🔹