" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

" نیـــلگـون "

به رنگِ آسمـــــان ..

ایجاد سایت جدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزمرگی» ثبت شده است

امروز از ساعت نه صبح زدم بیرون.یه مسیر نیم ساعته رو پیاده رفتم تا به پاساژ رسیدم.

مغازه ها رو باز کردم و آب و جارو.شیشه ها رو رایت کشیدم.وقتی از هر نظر مرتب شدند؛یه مقدار پول و چکی که دیروز باید پاس میشد رو برداشتم تا برم بانک و واریزشون کنم تو حسابم.باید یه مقدار پول دیگه هم برای أشخاص مختلف کارت به کارت میکردم.لذا رفتم بانک و انجامشون دادم.موقع کارت به کارت کردن پول یه خانومی اومد پیشم وایساد و درخواست کمک کرد.رفتنی هم دیده بودمش که از بقیه کمک میخواست.گفتم خانوم ماشالا جوونی.برو کار کن خداروشکر که سالمی .گفت هیچ کس درد منو نمیدونه.گفتم همه ی آدم ها درد دارن.داشتم شماره کارت رو وارد میکردم.پرسید مال همین شهری؟!جواب دادم نه !بهش نگاه نمیکردم.گفت برام دعا کن.گفتم چشم.بعد رفت.

باید بهش پول میدادم؟...یاد گروه خیریه مون افتادم و مبلغی که هرماه جمع میشه.یاد بچه ی یتیم و مریضی افتادم که قراره کمک های این ماهمون بهش برسه.پیش خودم گفتم من باید از نیازمند بودنش مطمئن باشم.


از بانک که برگشتم مغازه از اتاق اصناف اومدن برای بازرسی.برچسب قیمت ها رو نگاه کردن،جواز کسبم رو خواستن که بهشون نشون دادم.گفتن فاکتور ها برای سری بعد دم دستم باشه و یادآوری کردند که سود فقط پانزده تا بیست درصد قیمت خریده.گفتم بله در جریان هستم :| دیگه خبر ندارن که مشتری بیست و پنج درصد تخفیف میخواد فقط:|


اونوقت بعضی از مشتری ها فکر میکنند که ما تور میندازیم تو دریا،لباس ها رو از آب میکشیم بیرون،بعدم میچینیم تو مغازه! دیگه خبر ندارن هرجنسی یه قیمت خرید و یه سودی داره.که خب مغازه دار عاشق چشم و ابروی مشتری نیست که جنسشو،زیر قیمت خرید رد کنه بره!مگه اینکه طرف ورشکست شده باشه..!


بله..خلاصه بازرس محترم بعد سخنرانی و بازرسی رفت سراغ واحدای دیگه.


از جنس های جدیدی که برای شب عید اومده بود عکس انداختم برای پیج اینستا.مشتری هایی که میومدن رو راه مینداختم که متاسفانه هیچکدوم خریدار نبودن.

یکی از موارد حرص درآر برای ما مغازه دارا اینه که که بعضی ها که برای خرید میان میگن مثلا این لباس دقیقا کجاییه؟!خب خواهر من!برادر من!میخوای کجایی باشه دقیقا!یا ترکه یا چینه دیگه.برای شمایی که ایرانی هستی که نمیان لباس امریکایی و فرانسوی بیارن که!اصلا کی گفته که جنسِ خوب و درجه یک چینی بده؟!والله بالله عمه جانم از امریکا کتونی برام آورده روش زده مید این چاین!ساعت آورده چاین!اصن هرچی برای هرکی آورده چاینه!

کتونی قیمتش یه تومنه!مال کجاس؟چاینه!خب الان این کار چینی یه برند جهانیه و قیمتش به دلار همه جا هست.تقصیر فروشنده نیست که دلار پنج تومنه!


اصلا کارخونه ی برندهای معروف دنیا، اکثرا دنیا توی چینه.مثلا طراحی و سفارش تو فرانسه س،دوختش چین.

یا مثلا بیا برای یه سری وطن پرست توضیح بده که کار ترک،ضعیف تر از کار ایرانی نیست.اصلا خیلی از تولیدی های ایرانی میگن پارچه مون ترکه،دوختمون ایران!که البته گرونم هستن با کیفیت خیلی پایین تر.


یکی دیگه از موارد رو اعصاب؛پرسیدن کرایه ی مغازه توسط مشتری هاست.نمیدونم چرا این بنده های خدا ،فکر میکنند قراره با یه خریدشون کرایه مغازه ما رو تامین کنند؟!یا اصلا از کجا میدونند مغازه کرایه یا رهنه یا مالکشیم؟


خب کسی که مغازه باز میکنه حتما قدرت تامین کرایه مغازه شو،حتی در صورتی که چند ماه فروشش صفر باشه هم داره.یعنی این توانایی رو داشته که این ریسک رو کرده.بنابراین این تصور از بیخ باطله.

در ثانی،کسی که سرمایه ی میلیاردی ریخته تو مغازه ش،قاعدتا باید و ان شاءالله که فروش میلیونیشم سرجاشه.

لذا فکر نکنید وقتی به یه مغازه ای میرید،و یه میلیون خرید میکنید،کرایه اون ماه طرف رو تامین کردید!

اصلا و ابدا همچین چیزی نیست.


شنیدن این حرفا و سوال ها،ماهی یکی دوبار قابل تحمله.اما وقتی روزی صدبار بشنوی واقعا غیرقابل تحمل میشه :(

خب مجبور نیستید که ازین پاساژ و ازین مغازه خرید کنی،وسعت نمیرسه نخر.چرا رو اعصاب فروشنده اسکی میری؟!


برای ناهار خونه نیومدم.بابا ناهارمو آورد مغازه و بعدش یه استراحت کوتاه کردم و دوباره برگشتم سر پستم.تا شب یکسره مغازه بودم.

بعدازظهر داداشم اومد پیشم.رفتم براش بستنی خریدم و خوردیم.


از صبح دشت نکرده بودم و خب وقتی فروش نباشه آدم انرژیش ته میکشه.تا قضیه این عرب ها پیش اومد.

کلافه بودم و خسته از بهم ریختن مغازه و وقتی که تلف کردند و اذیتشون.

اومدم اینجا یه پست نوشتم  دلم خنک شه!که یکی از مشتریای خوبم اومد و خرید کرد.و دوباره و دوباره تا ساعت ده و نیم شب پشت سر هم مشتری خوب برام اومد.خستگیم یادم رفت و خوشحال شدم که خدا بعد یه روز طولانی روزیمو رسوند بلاخره.

خونه که اومدم از شدت خستگی مسواک زدم.حوصله نداشتم شام بخورم.اما الان گرسنه م شده به شدت.مجبورم یه کیک از تو کیفم بردارم بخورم تا بیشتر ضعف نرفتم.خب دیگه حساب کنید از ساعت هشت صبح بیدار شدم همینجور دویدم تا دیروقت و ساعت یازده شب!

اگر کارمندید یا کارنیمه وقت دارید ،بدانید و آگاه باشید که حجم و خستگی کارتون،اغلب خیلی کمتر از ما کاسب هاست.

این بود روزمرگی من.پایان

.

.

.

بعد نوشت :

یه چیزی یادم اومد! چند روز پیش ها مامانم رفته بود برای مغازه خرید کنه؛ یه شلواری رو خوشش میاد و قیمت میکنه؛ طرف میگه عمده ش صدوهجده تومن.مامان تعجب میکنه و میگه چرا انقدر گرون؟! میگه فلان مارکه و بیسار.چون قشنگ بود مامانم گفت خب اشکال نداره اینم یه سری برام بذار.

تا اینکه ده میلیون ازون مغازه خرید میکنه و میره سراغ مغازه بعدی.


از قضا تو مغازه ی بعدی، لنگه ی اون شلوارو میبینه.قیمت میپرسه که بهش میگن 68t! مامان شوکه میشه و مارکش رو چک میکنه و میپرسه مطمئنی 68عه؟! فروشنده میگه خانوم فلانی برای شما شصت اصلا!

مامان ازشون شلوارو میخره و برمیگرده مغازه قبلی.میره میگه آقای فلانی رو پیشونی ما نوشته خر؟!

آقانی فلانی میگه چی؟! میگه آیا رو پیشونی ما نوشته خر؟!

میگه دور از جونتون! چرا؟! چی شده؟


میگه این شلوارو با کلی منت دو برابر قیمت برای من فاکتور کردی.فلان ملازه داره شصت تومن.این درسته؟!

گفت همچین چیزی نیست.گفت چرا هست.گفت زنگ بزن به اونی که ازش خریدی من باورم شه.گفت زنگ میزنم.اما مدیونی بری بهش بگی که بخاطر شما؛ قیمتشو ببره بالا یا هرچی. 

زنگ میزنه و مارک و قیمت رو از طرف میپرسه و گوشی رو رو آیفون میذاره تا بشنون.

آقاهه زنگ میزنه به صاحبکارش.صاحبکارش میگه که شما اون شلوار رو برای خانوم پنجاه حساب کن.مامان گفت مفتم بخواد حساب کنه من نمیبرمش!

نه تنها این شلوارو، که کل این خرید ده میلیونی رو نمیخوام! همشو کنسل کن.

گفت نمیشه.گفت چرا نمبشه؟! این کار شما باعث میشه من مشتریامو از دست بدم و به گرون فروشی متهم شم! باعث میشه من اعتبارمو از دست بدم!

از قول من به فلانی بگو دستش درد نکنه.حلال نمیکنم اگه قبلا هم ازم انقدر پول اضافی گرفته باشی!

دیگه هم پامو توی این مغازه نمیذارم...

و تمام !

یه مشتری خوب بخاطر گرونفروشی از دستشون رفت.


در واقع هر فروشنده ای یه خریداره .. هم باید توی فروش حواسش جمع باشه و هم توی خرید .. متاسفانه کم کاری یک نفر؛ حتی یک نفر توی این زنجیره، باعث ضرر زیادی میشه.

پس موقع خرید حسابی دقت کنید :)



۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۱۷
🔹🔹نیلگون 🔹🔹


امروز صبح ساعت پنج دقیقه به هشت از خواب بیدار شدم.به خودم گوشزد کردم که در غیاب مادر مسئولیت امور خانه داری با من است و نباید بخوابم!

از تختم دل کندم و آبی به سر و صورت زدم مستقیم رفتم آشپزخونه.

تایمر گوشی رو روشن کردم تا ببینم چقدر کارها طول میکشه.

برنج رو پاک کردم و شستم و گذاشتم کنار.

سیب زمینی پوست کندم برای سرخ کردن و تهدیگ برنج.

بعد مواد کتلت رو آماده کردم.

سیب زمینی ها رو سرخ کردم و برنج رو آبکش.

آب کتری رو گذاشتم جوش بیاد برای صبحانه ای که نخورده بودیم.

سیب زمینی های سرخ شده رو کنار گذاشتم و کتلت ها رو سرخ کردم.

سس مخصوص رو آماده کردم.

عطر خوب کتلت ها پیچیده بود تو خونه و منم عین فرفره دور خودم میچرخیدم تا آشپزخونه مرتب باشه.

بعد چیدن ظرف ها توی ظرفشویی،میز صبحانه رو چیدم و با پدر و برادر صبحانه خوردیم.

و بعد جمع کردن میز صبحانه،رفتم حموم و سرویس ها رو شستم.

لباس ها رو جمع کردم و انداختم تو ماشین تا شسته بشن.

اتاق ها، مخصوصا اتاق بمب خورده ی برادر گرام رو جمع کردم و با جارو افتادم به جون خونه و یه جاروی حسابی زدم.

بعد نوبت گرد گیری و پهن کردن ملافه ها رو مبل ها رسید.

بعد لباس های شسته شده رو بردم رو بالکن پهن کردم.

لازم به ذکره که اون وسط ها مادر طی یک .تماس اعلام کرد که نیازی نیست امروز صبح بری سرکار. 

چون اول هفته س؛پدر به تنهایی بره مغازه ها رو باز کنه کافیه و تو بعدازظهر برو.خب من از خدا خواسته قبول کردم.

وقتی کارهام تموم شد تایمر رو استپ کردم.

3:04:46:28

طول کشید تا :غذا آماده بشه،آشپزخونه مرتب بشه؛ جارو زده بشه و گردگیری انجام بشه و سرویس و حموم خونه شسته بشه.لباس ها شسته و پهن بشه؛ خونه جمع و جور بشه مثل یه دسته گل بشه! 



خب در حال حاضر تو اتاقم در حاضر آفتاب گرفتنم! و دارم فکر میکنم که سه ساعت واقعا زمان زیادیه! نمیدونم کارها زیاد بودن؟ یا دست من تند نیست؟ یا بقیه زیادی تندن یا ساعت هشت صبح برای شروع این کارها دیره یا چی!

دارم فکر میکنم اگر همیشه همه ی این کارها روی دوش یک نفر باشه و تازه کار بیرونم بخواد انجام بده چقدر سخته واقعا! 

دارم فکر میکنم بعضی ها چطوری دست تنها به کارهای خونه و بیرونشون میرسند؟ تازه بعضی هاشون بچه داری میکنند و تازه دانشگاه هم میرن؟!

برام سواله چطوری واقعا؟؟؟؟!!!!


.

.

.

+ خوش بحال آقایون که یک عمرررر از انجام این کارها معافن و با خیال راحت میرن سرکارشون.😒😒😒 


++خدایا یه توان مضاعف و برکت صد چندان به وقت ما عطا کن لطفا ..آمین یا رب العالمین






۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۴
🔹🔹نیلگون 🔹🔹